46
*
من یک مسافرم
از راههای دور
با کوله باری از تپش سایه های مرگ
تنها و نا امید
از کوره راهها و گذرگاههای سرد
از شوره زار ها
از سنگلاخهای تباهی گذشته ام
من در میان ثانیه ها گیر کرده ام
خاموش
بی صدا
شیراز